عفو و گذشت پایه بیداری معنوی است.
به دل خود مراجعه کنید و نسبت به تمام کسانی که در گذشته از دست آنها ناراحت شده اید احساس محبت نمایید. هر جا ناراحت شدید اقدام به بخشش و عفو نمایید. عفو و گذشت پایه بیداری معنوی است.
- هر روز را با یک انتظار شروع کنید. وقتی از بستر بر می خیزید اولین افکار خود را این طور جهت دهید: "چیزی فوق العاده امروز اتفاق می افتد."
- برنامه ریزی و اولویت بندی کنید
- به هر کسی را که ملاقات می کنید یک هدیه بدهید.
- Deflect partisan conversations
- این طور فرض کنید که همه مردم نیت خوبی دارند. از ان جایی که شما نمی توانید ذهن ها را بخوانید شما واقعا نمی دانید چه چیزی آنچه که مردم انجام می دهند وجود دارد. نسبت دادن انگیزه های شیطانی به رفتارهای عجیب و غریب مردم زندگی را تلخ می سازد در حالی که نسبت دادن نیت خوب به کارهای مردم برایتان شرایط را اسان تر می کند.
- غذاهای با کیفیت را به آهستگی بخورید.
- Let go of your results
- تلویزیون را خاموش کنید (اگر صرفا برای این روشن است که صدایی در خانه باشد).
- هر روز را با قدردانی و تشکر به اتمام برسانید. قبل از این که بخوابید حداقل یک مورد فوق العاده که طی روز برایتان رخ داد را بنویسید. ممکن است چیز کوچکی باشد مانند یک کودک را خنداندن یا خیلی بزرگ باشد مانند یک معامله میلیون دلاری، هر چه که باشد برای روزی که دیگر نخواهد آمد قدردان باشید.
منبع: http://smallbusiness.yahoo.com
وقتي دائم ميگي وقت ندارم، هيچوقت زمان پيدا نمي کني
وقتي دائم ميگي فردا انجامش ميدي، اونوقت فرداي تو هيچ وقت نمياد.
میگفتند در روابط خانوادگی جوابگویی باید به صورت کلی کنار گذاشته شود چرا که هیچ ثمرهایی ندارد. طبیعت هر حیوانی برخورد کردن را اقتضا میکند که اگر آن یک شاخ زد این هم دو تا شاخ بزند. انسانیت از آنجا شروع میشود که نزند. ظرفیت اداره خانواده را به این میدانستند که انسان تحمل داشته باشد. شرح صدر داشته باشد. این حرفها و نزاعها را جدی نگیرد. به خدا واگذار کند و یا این که به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الآن وظیفهاش چیست.
معتقد بودند اگر به این نحو رفتار کردند، طرف مقابل هم به همین شکل رفتار خواهد کرد و قضیه حل میشود ولی اگر آن بگوید و این هم بگوید و با یکدیگر مقابله کنند دیگر حد پایانی وجود نخواهد داشت.
تحملشان در خانواده بسیار زیاد بود. اهانتها را تکرار نمیکردند، به دل
نمیگرفتند و پیگیری نمیکردند. اگر در خانواده ناراحت میشدند ناراحتی را
در خودشان فرو میریختند و کظم غیظ میکردند. اگر هم میدیدند که هیچ راهی
نیست. نمیشود فرد را آرام کرد، از مجلس برمیخاستند و میرفتند. مجلس را
ترک میکردند. این نبود که برخورد بکنند، جواب بدهند.
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود با خودش گفت: "هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! "و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود "هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت ...
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود "اوکی امروز دم اسبی میبندم" همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد !
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!! فریاد زد ایول!!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!
Every day, every hour, and every minute is special. And you don’t know if it will be your last
هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمی دانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه باشد.