روز ازدواج - توصیههای از حضرت آیتالله بهجت برای زندگی بهتر
توصیههای از حضرت آیتالله بهجت برای زندگی بهتر
اول ذیالحجه، سالروز ازدواج امیرالمومنین علیهالسلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها
محیط گرم و باصفای خانواده
هماهنگی و موافقت اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد درصد برای غیر انبیا و اولیا علیهم السّلام غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
خداوند متعال میفرماید:
«یَـآأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوآاْ إِنَّ مِنْ أَزْوَ جِکُمْ وَ أَوْلَـدِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِن تَعْفُواْ وَ تَصْفَحُواْ وَ تَغْفِرُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید!
برخی از همسران و فرزندان شما دشمن شمایند، پس از آنان بر حذر باشید؛ و اگر ببخشایید و در گذرید و بیامرزید، به راستی که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.» (سورهی تغابن، آیهی 14) اگر اینها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد؛ و همهی اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی میشود.1
آیندهی فرزندان
بعضی از علما با سفارش به نماز اوّل وقت و یا نماز شب، زندگی آیندهی فرزندانشان را تأمین میکردند.2
نان نیاوردهاند!
آقا میرزا محمّد تقی شیرازی رحمهالله هیچ گاه به اهل بیت و خانوادهی خود دستور نمیداد. زمانی آقایی به محضر ایشان میرود و میبیند که مقداری آبگوشت در کنار ایشان گذارده شده و سرد شده است. به ایشان عرض میکند که: چرا میل نفرمودهاید و سرد شده است؟ ایشان میفرمایند: نان نیاوردهاند.3
اگر نماز شب نخوانی، عاقّت میکنم!
آقا سید جمال گلپایگانی رحمهالله به آقازادهی خود میفرمود: اگر نماز شب نخوانی، عاقّت میکنم! پسر ایشان خیلی ناراحت میشود و میگوید: برای ترک مستحب چرا عاقّم میکنی؟ ایشان میفرماید: منظورم این است که تا میتوانی نماز شب را ترک نکنی.
برای ترک مستحّب فرزندش را عاقّ میکند. در حقیقت با این کار آتیهی فرزندش را تأمین میکرده است، زیرا هر راهی جز آن، چه مال و چه زمین و ملک و چه گوسفند و دام و... فناپذیر است.4
خداوندا، زن شایسته ای را روزی من کن!
بلی میشود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگویید: «اَللهُمَّ ارزُقنِی زَوجَةً صالِحَةً: خداوندا، زن شایسته ای را روزی من کن!» یا بگوید: «اَللهُمَّ ارزُقنِی وَلَداً باراً: خداوندا، فرزند نیکوکاری را روزی من کن!».5
رفع اختلاف بین زن و شوهر
زن و شوهری که بینشان خیلی اختلاف است، هر کدامشان که میخواهد رفع اختلاف شود یا فرد دیگر، صدقهی متعدّد، به افراد متعدّد، به دفعات زیاد بدهند و برای اصلاح ذات البین زیاد هم دعا بکنند.6
زندگی بر وفق مراد
کمتر کسی پیدا میشود که زندگی بر وفق مراد او باشد. هرگونه عیش و نوش دنیا، با هزار تلخی و نیش همراه است! اگر کسی دنیا را این گونه پذیرفت و شناخت، در برابر ناگواریها و بدیهای همسر و همسایه و... کمتر ناراحت میشود؛ زیرا از دنیا بیش از این که خانهی بلا است، انتظار نخواهد داشت!7
استغفار کلید حل مشکلات ازدواج و اشتغال
س 63- چند سال است که در کارهایم دچار مشکل میشوم که راهها به رویم بسته میشود، از جمله در زمینه اشتغال و ازدواج، و هرچه از خدا طلب یاری میکنم، راه مساعدی گشوده نمیشود؟
ج ـ بسمه تعالی. زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر اللّه»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید؛ و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه ندادهاید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفتهاید؛ و الله العالم.8
رفع مشکلات مادی همسر و فرزندان
س 56 ـ برای رفع مشکلات مادی همسر و فرزندان، یک طلبه چه باید بکند؟
ج: تعلیم نمایید که قناعت نسبیه وقتیّه، بر همه لازم است و کافی است.9
بهترین سن برای ازدواج دختر
س: از نظر شرع مقدس، بهترین سن ازدواج برای دختران چه سنی میباشد؟
ج. بهترین سن، قبل از عادت شدن دختر است.10
میزان آشنایی لازم دختر و پسر با همدیگر
س: فهمیدن بعضی از مسایل بعد از ازدواج توسط همسر، موجب ناراحتی و در بعضی موارد باعث مشکلات جدی میشود که زندگی زناشویی را با مشکل رو به رو میکند، آیا گفتن آنها قبل از ازدواج واجب است؟
ج: مواردی که نگفتن آنها سبب تدلیس میشود، باید گفته شود.11
استخاره برای ازدواج
س: آیا برای پاسخ دادن به خواستگار دختر، استخاره کردن مورد دارد؟
ج: مورد استخاره بعد از تحقیق و بررسی و مشورت و در هنگام تحیّر است. عمل به استخاره واجب نیست. همچنین با تغییر شرایط و یا تغییر نیتِ استخاره از حیث شروط و قیود، تجدید استخاره جایز است.12
ازدواج محمدی
س: عامل موفقیت در زندگی مشترک و شرایط ازدواج محمدی چیست؟
ج: محبّت بین طرفین و عمل هر کدام به وظایف شرعی نسبت به دیگری و اغماض هر یک از خطاهای دیگری.13
2- در محضر بهجت، ج1، ش 122
3- در محضر بهجت، ج2، ش 392
4- در محضر بهجت، ج2، ش 249
5- فریادگر توحید، ش 213
6- فیضی از ورای سکوت، ش 229
7- جرعه وصال، ش 338
8- به سوی محبوب، سوال ش 63
9- به سوی محبوب، سوال ش 56
10- استفتائات از محضر آیتالله بهجت، باب احكام ازدواج و خانواده
11- استفتائات از محضر آیتالله بهجت، باب احكام ازدواج و خانواده
12- استفتائات از محضر آیتالله بهجت، باب احكام ازدواج و خانواده
13- استفتائات از محضر آیتالله بهجت، باب احكام ازدواج و خانواده
|
|||
|
بیشتر مادرمان متکفل تربیت فرزندان بود
در تربیت فرزندان روی مسائل شرعی؛ واجبات و محرمات خیلی حساس بودند و جبهه
میگرفتند. حتی گاهی تند هم میشدند. مسائل اخلاقی هم مورد توجهشان بود.
از بچگی و کودکیمان، جلوی این میایستادند که بچهها حرفهای ناشایستی
بخواهند یاد بگیرند و از بیرون توی منزل بیاورند. جلوی این هم میایستاد.
دیگر مسائل را بیشتر مادرمان متکفلش بود و وقتی مادر یاری میطلبید ایشان
وارد معرکه میشدند و الا به بقیه مسائل ورود پیدا نمیکردند.
اگر پسرم شما را ناراحت می کند به من بگویید!
آقا آن قدر عطوف و مهربان بود که پیش همسرم از پدر خودشان که بسیار آدم
خلیق و مهربانی بود، خلیقتر و مهربانتر مینمود. ایشان آقا را که دیده
بود، پدرش را فراموش کرده بود. آقا همیشه از ریز مسائلی که در خانه امکان
داشت همسرم را ناراحت بکند، میپرسیدند. گاهی میگفت که اگر پسرم شما را
ناراحت کرد بیاید و به من بگویید. این خیلی لطیف است. تا این اندازه به
اعضای خانواده توجه داشتند.
اجازهی شوهرت را میدهی؟
قرار شده بود من و آقا بدون آنکه کسی، حتی اهل منزل، مطلع بشود به حج
برویم. از من پرسیدند که اگر ما بخواهیم برویم خانواده شما راضی هستند؟
بنده از این سؤال کمی جا خوردم. جواب دادم: «از خدا میخواهد». ایام حج شد.
اغلب حاجیها رفتند. خیلی وقت نمانده بود. همسرم گفتند: «نمیخواهی حج
بروی؟ چی شد؟ همه رفتند.» سؤالاتش کمی برایم عجیب بود. پرسیدم مگر چه شده
است؟ گفت: «آقا اول من را صدا کرد، از من اجازه خواست که تو را ببرد.»
معمولاً اجازه زن را از شوهر میگیرند نه شوهر را از زن. عکس این قضیه را
اولین بار بود که میشنید. همسرم هم جواب داده بود: «این چه حرفیست که
میزنید آقا؟»
- «آخر ایشان نباشد این اداره بچهها برای شما زحمت نیست؟»
- «آقا برای چی؟ ما که از خدا میخواهیم ایشان خدمت شما باشند.»
چند روز بعد دوباره همسرم را صدا کرده بودند و گفتند: «مثل این که امسال
حج قسمت ما نیست. اگر بگویم، علی آقا ناراحت میشود. ولی اگر صبر کند خدا
بهتر از این را قسمتش میکند.». ایشان حتی سپرده بود که من مطلع نشوم.
بگو که سنگ صبوری داشته باشی
آقا از عطوفت و همراهی با مادرم هیچ کم نمیگذاشت. آقا به مادرم میفرمود:
«اگر مشکلات ناراحتت کرد، همه را به من بگو». یعنی شما که از پدر و
مادرتان دور هستی مشکلاتت را بگو که سنگ صبوری داشته باشی.
آقا این پرده را نصب کنید
گوشهای از کارهای منزل را ایشان انجام میداد. اغلب خریدها با ایشان بوده
است. تا این اواخر هم هر کاری از آقا میخواستند و توانائیاش را داشتند،
کمک میکردند. یکبار مادر از آقا خواست که پردهای را نصب کند. ایشان
خواست که پرده را نصب کند از چهارپایه افتادند و انگشت پایشان ضرب دید.
مدتی انگشتشان را میبستند. کارهای دیگری هم در منزل انجام میدادند. حتی
گاهی از بچهها نگهداری و مراقبت میکردند.
یک بار توی حیاط مشغول آبکشی لباسها بودم. آقا از مسجد بر میگشتند.
چشمشان که به من افتاد، رو به من لبخندی زدند و فرمودند که دیدهاند مرحوم
آسیدابوالحسن اصفهانی، مرجع بزرگ شیعه، در خانه به اهل منزل در آب کشیدن
لباسها کمک میکردند.
هرگز نگفت که برو و یک نانی بخر
تحکم ایشان اغلب در حلال و حرام بود. من از آن موقعی که بالغ شدم، ایشان
هرگز نگفت که برو و یک نانی بخر. معمول هست دیگر. همه عضو یک خانوادهایم.
باید یک قسمتش را من تأمین کنم. تنها عبارتی که گاهی میفرمودند این بود که
اگر نانی اینجا باشد، شاید مصرف شود. یا آن چیز را مادرت مایل است توی
خانه باشد. حداکثرش این بود. آدم هم نسبت به این مسائل زود مسخر میشد و
داوطلبانه انجامشان میداد.
اهانتها را به دل نمیگرفتند
تحملشان در خانواده بسیار زیاد بود. اهانتها را تکرار نمیکردند، به دل
نمیگرفتند و پیگیری نمیکردند. اگر در خانواده ناراحت میشدند ناراحتی را
در خودشان فرو میریختند و کظم غیظ میکردند. اگر هم میدیدند که هیچ راهی
نیست . نمیشود فرد را آرام کرد، از مجلس برمیخاستند و میرفتند. مجلس را
ترک میکردند. این نبود که برخورد بکنند، جواب بدهند.
انسانیت از آنجا شروع میشود که شاخ نزنی!
میگفتند در روابط خانوادگی جوابگویی باید به صورت کلی کنار گذاشته شود
چرا که هیچ ثمرهایی ندارد. طبیعت هر حیوانی برخورد کردن را اقتضا میکند
که اگر آن یک شاخ زد این هم دو تا شاخ بزند. انسانیت از آنجا شروع میشود
که نزند. ظرفیت اداره خانواده را به این میدانستند که انسان تحمل داشته
باشد. شرح صدر داشته باشد. این حرفها و نزاعها را جدی نگیرد. به خدا
واگذار کند و یا این که به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الآن وظیفهاش
چیست. معتقد بودند اگر به این نحو رفتار کردند، طرف مقابل هم به همین شکل
رفتار خواهد کرد و قضیه حل میشود ولی اگر آن بگوید و این هم بگوید و با
یکدیگر مقابله کنند دیگر حد پایانی وجود نخواهد داشت.
برای خانوادهاش وقت میگذاشت
ایشان با اینکه در بیرون از منزل با دیگران ارتباط زیادی داشت، بیش از
دیگران برای خانوادهاش وقت میگذاشت. آقا که هرگز حاضر نبود وقت خود را
هدر بدهد. از اوقات بهرهگیری کامل داشتند. در اوقات غذا که با اهل بیت
بودند، همیشه میگفتند و میشنیدند. صحبت میکردند تا بدانند که
نگرانیهایشان چیست و در چه زمینهای است. همیشه جویای احوال اعضای خانواده
بودند.
اگر یک نفری در منزل مریض میشد آقا دائم از احوالش میپرسیدند. آنقدر میپرسیدند که ما عاصی میشدیم. این قدر رأفت داشت که همسر بنده میگوید که اصلاً آقا چه بود شما چه هستید؟ حالا خانواده ما عادت کردهاند به این اخلاق و بنده هم به اندازهای که ایشان در نود سالگی توان داشت، توانایی ندارم. ایشان از این جهت بسیار غیر طبیعی در پرس و جوی احوال پیگیر بودند. این خصلت ویژه ما نبود بلکه نسبت به همه اینطور بودند! آقایی هست فقط یک دفعه ایشان را با ماشین رسانده بود و گفته بود برای مادر من دعا کنید که قبلش ناراحت است. بعد از چند سال آن زن عمل کرد و قلبش خوب شد بود. آقا بعد از پنج سال که ایشان را میدیدند، فرمود حال مریض شما چه طور است؟ خوب شده؟ خود آن آقای راننده اصلاً یادش نبود که مقصود ایشان کدام مریض است؟ اما آقا یادش بود.
منبع: http://www.bahjat.org/index.php/sharh/1179-2012-10-16-17-05-46.html
بسم الله الرحمن الرحیم